«سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»
تصمیم اخلاقی تصمیمی است که اثرات نامطلوبی را که یک کار میتواند بر کسی یا چیزی بگذارد، صفر کند یا دستکم به حداقل برساند.
چگونه در یک دو راهی اخلاقی، تصمیم اخلاقی بگیریم؟
اینکه تصمیمات اخلاقی ما چقدر درستاند یا چقدر مؤثرند، به این بستگی دارد که شخصیت ما، خط فکری ما و معیارهای ما به کدام مکتب فری و اخلاقی نزدیکتر است.
اگر معیار ما دین باشد، تصمیم ما هم بر اساس ضوابط دینی است، که حتماً درست است. چون دین خطا ندارد.
اما
اگر معیار ما انگیزههای شخصی باشد، قصه فرق میکند؛
مثلاً اگر قصد ما از انتخاب یکی از دو راهیهای اخلاق میزان سودی باشد که از انتخاب آن راه بهدست میآوریم، پس ما سودگرا هستیم، مثلاً در یک دعوا، من بیطرفم، اما اگر قرار باشد طرف کسی را بگیرم، باید ببینم چه چیزی گیر من میاید!
گاهی قصد ما از انتخاب یکی از این دوراهیها، میزان لذتی باشد که از آن کار میبریم، مثلاً وقتی میبینم کسی دارد دوست مرا مسخره میکند، به خاطر خوردهحسابی که با دوستم داشتهام، از این تمسخر لذت میبرم هرچند میدانم باید از او حمایت کنم اما نمیکنم و از مشاهدة رنجی که میکشد، لذت میبرم!
گاهی تصمیم اخلاقی من بر اساس عرف است، مثلاً در جامعهای که من زندگی میکنم، بهکارگیری افراد بر اساس روابط امری رایج و پذیرفتهشده است، پس در انتخاب بین دو نفر با رزومه یکسان که یکی پسرخاله و دیگری که یک غریبه است، اولویت استخدام با همان پسرخاله است!
گاهی هم بر اساس فضیلت بودن یا نبودن یک کار تصمیم میگیرم، دیندار نیستم، ولی میدانم کار خیر در همیشه تاریخ فضیلت بوده است، پس در یک دوراهی اخلاقی ان را که فضیلت است انتخاب میکنم.
پس رویکردهای اخلاقی ممکن است یا:
دینشناختی باشند که مبتنی بر رضای خداوند است،
وظیفهگرا باشند، مبتنی بر تشخیص عقل است [کانت: انجام تکلیف بر اساس عقل]
فایدهگرا باشند که مبتنی بر نفع و نتیجهی مطلوبی است ه برای من دارد،
فضیلتگرا باشند که مبتنی بر فضیلت است (کار خیر).
اخلاق اجتماعی باشند که جامعهمحور است.
و یک نکته:
در یک دوراهی سخت، اگر گیر افتادید قاعده اهم و مهم را امتحان کنید! مثلاً در یک آتشسوزی که (دور از جان و جمع شما) دو نفر در حال سوختناند؛ یکی پدر و یکی، یک فرد غریبه؛ اینجا طبق قاعده اهم و مهم، نجات جان پدر مهمتر است.