«سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»
توتِم و تابو
فروید در این کتاب که در سال 1912 نگاشته است، بر اساس نظریة داروین و رمههای نخستین، بیان میدارد که در قبایل اولیه، انسانها به شکل رمه یا گروه گروه در هر قبیله بودند و در هرکدام از این رمهها یک فرد مذکر بر بقیه اعضا سالاری میکرد و در نقش رهبر ظاهر میشد. رهبر نقش پدر قبیله را داشت. این پدر و این رهبر همة زنان را در تصاحب خود داشت و هیچ مردی امکان تمتع جنسی از آنها را نداشت. این پدر سایر مردها را یا اخته میکرد یا از رمه خارج مینمود تا زنای با محارم اتفاق نیفتد. (ملاک محرم بودن پیوند نسبی و سببی نبود، فقط عضویت در رمه بود) پس رابطه جنسی با زنان برای سایر مردان حتی در قالب ازدواج یک تابو بود؛ بعبارتی در آن قبایل یکی از تابوهای مهم، تابوی جنسی است و زنای با محارم یا ازدواج با اعضای قبیله تابو بود. مردان آن رمه یا قبیله کینة رهبر (پدر) را به دل گرفتند، با هم متحد شدند، رهبر را کشتند و خوردند! این پدرکشی اولین جنایت بشر بود. بعد از این جنایت، اعضای رمه یا قبیله پشیمان شدند، احساس گناه کردند. این احساس گناه باعث شد اعضای قبیله به فکر جبران و سبک کردن بار گناه بیفتند، پس کمکم توتِم شکل گرفت. یعنی رفتند سراغ یک حیوانی که با آن احساس قرابت بیشتری داشتند تا آن را جایگزین آن رهبر و آن پدر کنند. با این تفاوت که اینبار برایش تقدس قائل شدند، تقدسی که مانع میشد این حیوان را بکشند یا بخورند یا حتی با زنان قبیله ارتباط جنسی برقرار کنند. البته فروید معتقد است بعدها آنچه در قبایل بدوی با کشتن آئینی توتمها و خوردن آن توسط همة اعضا پدیدار شد، ریشه در همین رخداد اولیه دارد. پس آغاز پدیدة توتم و تابوهای جنسی در عقدههای اودیپی آن قبیلة نخستین بوده است، احترام به جدّ توتمی و ترس از او نیز رفتهرفته موجب ارتقای جایگاه آن توتمِ پدر شد و به او مقام الوهیت دادند! پس در نگاه فروید توتمپرستی نخستین گرایش دینی انسان بوده است و تکامل آن در قالب ادیان یهودیت، مسیحیت و اسلام رخ نموده است. او منشاء پیدایش دین را در توتمها و تابوهای انسان بدوی میداند. در نهایت نتیجه میگیرد دین یک پندار است، یک توهم، یک خیال. در کتاب بعدی خود به این عقیده، مفصل میپردازد.
فروید در کتاب توتم و تابو، بیشتر تخیل و داستانپردازی کرده است و هیچ دلیل مستند و علمی مردمشناختی و قابل قبول برای ادعاهایش ارائه نمیکند. این کتاب مبنای فکری فروید است و در آثار بعدی خود این عقیده را به اشکال مختلف میپروراند. مثلاً درآخرین اثر خود، یعنی «موسی و یکتاپرستی» موسی به نوعی رهبری است که بر اثر توطئه، کشته میشود و بعد قومش دچار احساس گناه میشوند.