«سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»
کتاب موسی و یکتاپرستی
این کتاب در واقع یک رمان تاریخی است، در این کتاب فروید بدون هیچ سند علمی و یا مدرکی بیان میکند که موسی یک یهودی نیست بلکه یک شورشی مصری است که گروه کوچکی از شورشیان مصر را طی یک جنگ داخلی از مصر خارج میکند. همین گروه بعداً توطئهای میکنند و موسی را میکشند. گناه اصلی از همین جا آغاز میشود. بعد از کشتن موسی تا امروز این قوم در ندامت است. احساس گناه دارند. آنها وقتی با یک نظام توحیدی کوچک مواجه میشوند، این نظام اعتقادی را با خاطرهای که از موسی به یاد دارند ترکیب میکنند و نظام دینی و اعتقادی خود را توسعه میدهند. در واقع یهودیان مفهوم مسیح را راهی میدانند برای ارتباط مجدد با پدر باستانی خود. آن حس شرم، حس گناه در حافظة جمعی یهودیان طی نسلها ادامه پیدا کرده و باعث فطرت زاهدانة یهودیان شده است.
یهودیان به خاطر آن احساس گناه و شرمندگی، تلاش کردهاند خاطرة موسی را سرکوب کنند اما بعد دوباره داستان او را با یَهْوه (نام خدای متعال در یهود) گره میزنند. مثل عیسی مسیح؛ مسیحیان در واقع مصلوب شدن عیسی و رستاخیز او را ساختند تا راهی برای جبران خطای گذشتة خود بیابند. مراسم عِشای ربانی در مسیحیت (مسیحیان باور دارند که در این مراسم، مسیح با جسم خود نزد آنان حاضر میشود) همان کاری است که قبایل بدوی در مراسم توتم انجام میدادند. در این داستان به مانند توتم و تابو، یک جنایت اتفاق میافتد و کفاره کشته شدن فقط با فداکاری یک قربانی کفاره انجام میشد: خود پسر خدا. کار فروید در مورد موسی باز همان بحث جایگاه پدر است؛ موسی پسری بوده که این مراحل را طی کرده: از ترومای کودکی تا دفاع و نهفتگی و شروع بیماری روانرنجوری و بازگشتی نسبی و سرکوبشده.. فروید برای حرفهایش هیچ سندی ارائه نمیدهد، بیشتر رمان میبافد و تخیل میکند و از دانش عامة یهود بهره میبرد.