«سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»
آیا دین، شخصی است؟
در روزگاری بسر میبریم که به اشتراک گذاشتن مباحث اعتقادی و باورهای دینی و شخصی در ملاء عام، معمولاً مورد بیمهری و واکنش قهری قرار میگیرد. این وضعیت فقط مختص به ایران نیست؛ جوی دوردال، در مقالهای برخط به تشریح این موضوع در جامعه آمریکا میپردازد و بیان میکند جان آلن چو (John Allen Chau) یک مبلغ دینی بود که در سال 2018 طی سفری غیرقانونی به جزیرهای دورافتاده در سنتینل شمالی در هند، به قصد تلاش برای دعوت بومیان این منطقه به دین مسیحیت توسط همان مردم در همان بدو ورود کشته شد. در این میان، واکنش رسانهها به این موضوع جالب توجه بود. واشنگتن پست (+) در مقالهای با عنوان «او عقلش را از دست داده بود» به اقدام این مبلغ، که زمانی ارزش تلقی میشد، واکنشی منفی نشان داد و اقدام او را ترویج منافع شخصی برشمرد و بیان داشت که داستان چاو «جرقه خشم بینالمللی [و] بحثی داغ در مورد حفاظت از جوامع قبیلهای را موجب شده است! اتفاق مشابهی در سال 1956 برای جیم الیوت (Jim Elliot) در سفر به اکوادور با همین انگیزه واقع شد اما آن زمان مجله تایم در یک مقاله 10 صفحهای داستان او و شجاعتش را ستود. فاصله 50 ساله بین این دو اتفاق و دو رویکرد متفاوت به آن، از این تغییر نگرش جمعی حکایت دارد، تضادی نگرانکننده که طی 50 سال به ثمر نشست. طی یک دهه گذشته یکی از کارهای دیوان عالی آمریکا (The Supreme Court) این بوده که مناسب بودن/نبودن وجود بناهای مذهبی یا نمادهای مذهبی در اماکن عمومی را بررسی کند. حغاظتگاه ملی موهاو (The Mojave National Preserve) در جنوب کالیفرنیا یک یادبود صلیب سفید را در بالای «صخره طلوع خورشید» در معرض نمایش گذاشت، به یاد کسانی که جان خود را در جنگ جهانی اول از دست داده بودند. در سال 2010، یک ماه پس از تصمیم Salazar v. Buono (+)، صلیب برداشته و به طور غیرقانونی از صخره آفتاب حذف شد. اگرچه این سرقت یک اقدام خرابکارانه بود، اما تا یک سال بعد هم این صلیب جایگزین نشد، زمانی که حفاظت ملی موهاوه تصمیم گرفت صخره آفتاب را از سرزمین خود حذف کند در واقع در پی آن بود که موضوع صلیب را بیاهمیت جلوه دهد، زیرا دیگر صلیبی در کار نبود. در نمونه معروف دیگر چالش نصب «ده فرمان» در میادین عمومی بود که با انتقاد سکولارها مواجه شد. استدلال این بود که نمایش عمومی ده فرمان، اعتقادات یهودی-مسیحی را در اولویت قرار داده و تأیید میکند و در عین حال، ادیان غیرخدایی را نادیده میگیرد. استدلال آنها این بود که هر دین باید به نسبت مساوی سهم داشته باشد. نویسنده معتقد است حذف نمادهای مذهبی در اماکن عمومی، و خاموش کردن دین در خارج از خانه شخصی، در واقع فقط درک نادرستی در ذهن مدرن ایجاد کرده و ذهن این نسل را از مبانی تاریخی ملت آمریکا خالی میکند. وی ادامه میدهد اگر قرار باشد دولت دین را به مردم تحمیل یا ترویج نکند، پس نباید بیدینی را هم ترویح یا تحمیل کند یا به حذف کامل دین دامن بزند.(+)
به واقع، نمیشود دین نداشت، یا دین را نادیده گرفت! بخواهیم یا نخواهیم دین در بسیاری از ساحتهای زندگی انسان حضور دارد: سوگند خوردنهای رسمی در تمام کشورها چه در حوزه علم و طب و چه سیاست؛ خاطرم هست مراسم ادای سوگند ریاست جمهوری جو بایدن را که با انجیل موروثی و خانوادگیاش که قدمتی 200 ساله داشت، انجام شد*؛ ازدواج رسمی و قانونی در همه آیینها صبغه دینی دارد؛ تدفین اموات طبق یک قاعده و سنت آئینی انجام میگیرد؛ حتی خداناباوران هم محکوم به تولد و مرگاند و یا در مراسمهای آئینی عروسی و عزا شرکت کنند، مجبورند گاهی به اینکه از کجا آمدهاند و به کجا میروند فکر کنند (و البته پاسخ این سؤالات در اختیار دین است و لاغیر!)؛ آدمها بخواهند یا نخواهند گاهی دستخوش حالات روحی خاصی میشوند که از جنس معنویت است؛ چه کسی توانسته جلوی خواب دیدن خود را بگیرد؟ این امر همانقدر محال است که فطری نبودن دین، و همانقدر محال است که اجتماعی نبودن دین.
* جالبتر آنکه از ALEXIS DE TOCQUEVILLE چنین نقل میشود:
“I sought the greatness and genius of America in her commodious harbors and her ample rivers—and it was not there . . . in her fertile fields and boundless forests—and it was not there . . . in her rich mines and her vast world commerce—and it was not there . . . in her democratic Congress and her matchless Constitution—and it was not there. Not until I went into the churches of America and heard her pulpits flame with righteousness did I understand the secret of her genius and power. .
من عظمت و نبوغ آمریکا را در بندرگاههای ارزان و رودخانههای فراوانش جستوجو کردم – و آنجا نبود...
در مزارع حاصلخیز و جنگلهای بیکرانش - و آنجا نبود...
در معادن غنی و تجارت جهانیاش - و آنجا نبود...
در کنگره دموکراتیک و قانون اساسی بینظیرش - و آنجا نبود....
تا آنگاه که به کلیساهای آمریکا رفتم و به محض شنیدن صدای شعلههای منبرهایش، آنجا بود که راز نبوغ و قدرتش را یافتم!